esubtitle



عوامل مورتال کمبت گفتند که کارهای سینمایی آنها به گونه ای انجام شده است که نه تنها مورد توجه طرفداران و در واقع گیمرها قرار گرفت بلکه برای همه بینندگان فیلم های اکشن یک اثر سینمایی بود. آنها دروغ گفتند؛ Mortal Kombat جدید یک سرویس کامل طرفداران است که فقط طرفداران سرسخت مجموعه را به وجد می آورد. نبرد ، خون ، تصادفات و داستانی را نشان می دهد که مانند کوتیکول بازی ادامه دارد ، نه چیز دیگر.

عوامل مورتال کمبت گفتند که کارهای سینمایی آنها به گونه ای انجام شده است که نه تنها مورد توجه طرفداران و در واقع گیمرها قرار گرفت بلکه برای همه بینندگان فیلم های اکشن یک اثر سینمایی بود. آنها دروغ گفتند؛ Mortal Kombat جدید یک سرویس کامل طرفداران است که فقط طرفداران سرسخت مجموعه را به وجد می آورد. نبرد ، خون ، تصادفات و داستانی را نشان می دهد که مانند کوتیکول بازی ادامه دارد ، نه چیز دیگر.


سرانجام ، پس از سالها انتظار ، طرفداران سریال Mortal Kombat می توانند آخرین فیلم آن را تماشا کنند. اگرچه این فیلم قرار است از 23 آوریل در ایالات متحده اكران شود ، اما پخش آن در سراسر جهان از شش روز پیش آغاز شد و برخی از منتقدان درباره برادران وارنر اظهار نظر كردند.

بیننده بندرت از بودجه یک فیلم هالیوودی انتقاد می کند. از آنجا که بیشتر اوقات ، فیلم هایی که با بودجه های مختلف ساخته می شوند وقت زیادی را صرف استفاده بیشتر از پول موجود می کنند و آن را متناسب با فیلمنامه و کارگردانی خود تطبیق می دهند ، به طوری که بودجه پشت کار پنهان است. اما متاسفانه Mortal Kombat بودجه خود را ضعیف اعلام کرده است. صحنه هایی از فیلم Mortal Kombat وجود دارد که به وضوح پول و وقت می خواهد.

"جنگجوی خیابانی" با بازی ژان کلود وندام ، ستاره هنرهای رزمی آن سالهای اواخر دهه 1990 ، به طرز جنجالی فروخت و منتقدان از کنار او عبور نکردند. اندکی پس از آن ، Mortal Kombat بر روی صفحه نمایش بزرگ نمایش داده شد و به یک فیلم اکشن تبدیل شد ، فیلمی که نسبت به سایر اقتباس های آن زمان بازی ویدیویی بسیار کوتاه بود ، اگرچه شاید اکنون بسیار بزرگتر شده است. به نظر جذاب نمی رسید اما در سال هایی که منتشر شد یک گوهر واقعی بود. این فیلم چنان مورد توجه قرار گرفت که برخی از عناصر آن از فیلم به بازی منتقل شد و تا به امروز باقی مانده است (به عنوان مثال رمان جانی کیج و سونیا بلید که در بازی ها نبود و از سریال وارد سریال شد. فیلم اول).

داستان Mortal Kombat با داستان Hanzo Hasashi آغاز می شود؛ به نظر می رسد این یک داستان تکراری برای گیمرهایی است که با این مجموعه آشنا هستند و تمام جزئیات تاریخ و دنیای Mortal Kombat را می دانند ، اما در همان سکانس آغازین ، بینندگان با روایتی تقریباً جدید روبرو می شوند. این بار منظور از فریب شنگ سون و سابو صفر برای حمله به خاندان هانزو نیست. شخصیت اصلی منفی این داستان ، شخصی غیر از Sheng Song نیست. البته این داستان شخصیت منفی دوم را نیز به نام Subzero معرفی می کند که رسما از حالت خاکستری خود در دنیای بازی خارج شده و کاملا منفی است. در واقع Subzero که در دنیای بازی دارای شخصیتی پیچیده و چند وجهی است ، در دنیای سینما به دستگاهی برای کشتار جمعی تبدیل شده است که کاملاً توسط شنگ سان کنترل می شود و بدتر از این چیست؟

Mortal Kombat اگرچه از اقتباس های معمولی بازی های ویدیویی قدرتمندتر است ، اما اقتباسی با وفادار و با کیفیت است ، اما از برخی جهات سازگاری کافی را آنطور که باید و شاید فقط به عنوان یک فیلم حفظ نمی کند. خوب و سرگرم کننده است وقتی در مورد فیلمی مانند مورتال کمبت صحبت می کنیم ، چندین س areال بسیار مهم است: اول انتخاب صحیح بازیگران و اجراها ، وفادار به خصوصیات و ورزش های رزمی مشخصه هر یک از شخصیت های این مجموعه ، دوم خشونت افسار گسیخته و گور کشته شدگان و سرانجام روایت. داستانی واقعی به ریشه های نمایش. فیلم مورد نظر در اکثر موارد فوق عملکرد خوبی دارد و به عنوان مثال صحنه های جنگی غوطه وری ، خلاقانه و بسیار وحشیانه زیادی را در سراسر فیلم مشاهده می کنیم که شباهت زیادی به مبارزه مرگ در بازی ها دارند و علاوه بر این ، بسیاری از حرکات آشنا را از شخصیت های مورد علاقه ما. به طوری که توانایی های خاص و تکنیک های منحصر به فرد مبارزه برای هر یک از شخصیت ها به خوبی در طول فیلم اعمال می شود. بازیگران معمولاً با توجه به نقش هایشان انتخاب می شوند و همچنین کیفیت اجرای آنها گواه سلیقه و شناخت خوب کارگردان از روحیه سریال Mertal Kombat است ، به طوری که علاوه بر خصوصیات ظاهری ، بازیگران از ویژگی های معنوی آنها نیز برخوردار هستند. شخصیت های سریال. آنها همچنین برای ایفای نقشی قابل قبول درک و تلاش خود را انجام دادند و تا حد زیادی موفق شدند.

ساختار و ساختار طرح از پایه به گونه ای ساخته شده است که بینندگان این فیلم هر آنچه را که از قبل از دنیای بازی های ویدیویی می دانند به سطل زباله می اندازند. همانطور که سیمون مک کوئید کارگردان تمام تلاش خود را به کار برد تا فیلم هیجان انگیز و غیرمعمول جلوه کند ، اما بدون طرح و شخصیت های زیر پوسته پر زرق و برق فیلم چه فایده ای دارد؟ Mortal Kombat برای سرگرمی ما ساخته شده است ، اما با چه هزینه ای؟ فقط برای دیدن نبرد قهرمانان مورد علاقه خود را بر روی صفحه نمایش؟ اگر تنها هدف از ساخت فیلم این اکران است ، چرا باید فیلم مورتال کمبت را تماشا کنیم؟ آیا بهتر نیست به سراغ بازی های ویدیویی بروید و این لذت را دو چندان کنید؟ فیلمنامه های بسیار بد در کنار شخصیت های زیر باعث می شود Mortal Kombat قبل از هر چیز در میان طرفداران این مجموعه مهیج برجسته باشد.

سری Mortal Kombat یکی از قدیمی ترین و محبوب ترین بازی های مبارزه ای است. چه چیزی باعث شده این مجموعه بازی در مورد آن باشد تن از رقبای دیگر ، بنابراین این خشونت کاملاً در این سری بازی است که طرفداران خاص و بی شماری دارد. از همان قسمت اول Mortal Kombat ، با یک داستان جالب و یک جنگ شدید ، توپ از رقبای دیگر مانند Street Fighter ربوده شده پیشی گرفته است. هنگامی که دشمن خود را کشتید ، مجبور بودید Fatality را بر روی او اجرا کنید ، این یکی از قسمت های مخفی بازی بود و سازندگان هیچ سرنخی از این موضوع در بازی به شما نمی دادند. جدا از فراز و نشیب های سریال MK ، فیلم های او هرگز نتوانسته اند مردم را تحت تأثیر قرار دهند. البته اولین فیلم براساس دنیای مورتال کمبت (1995) بهتر از نسخه های جدید ساخته شده بود!

برای فیلم های رقابتی مانند Mortal Kombat ، هدف اصلی این است که بیشتر از آنچه طرفداران انتظار دارند در ابتدا باشد. و هرچه ظلم ، عظمت و خونریزی در فیلم بیشتر باشد ، محبوبیت فیلم نیز بیشتر خواهد بود. احتمالاً اولین چیزی که هنگام یادآوری مورتال کمبت به ذهن شما خطور می کند ، تصویر خون است. تصویری خونین و همچنین دسته بازی های پلی استیشن ، اما این بار شما را به دیدن یک فیلم خارق العاده با سریال های درام ابرقهرمانانه دعوت می کنم.

ویژگی بارز دیگر این سری بازی خشونت است. البته این فیلم می تواند در لحظه ها خشونت را نشان دهد ، اما هیچ نوآوری در این زمینه وجود ندارد. با توجه به سن فیلم که R است ، انتظار داریم صحنه های خشن و غوطه وری بیشتری را ببینیم که حداقل برای طرفداران این سری از بازی ها کمی هیجان انگیز خواهد بود. مکان های ترسناک و اعتیاد آور بازی نیز جنبه های مثبت بازی های Mortal Kombat است که در فیلم به آنها اشاره ای نشده است. بیشتر صحنه های اکشن در یک محیط یا زیرزمین ساده اتفاق می افتد که هیچ احساسی در مخاطب ایجاد نمی کند. در پایان باید بگویم که این فیلم از نظر تولید نیز کاملاً ناموفق است.

خشونت منجر به زمان حال ، جایی که ما با کول یانگ ، یک شخصیت کاملاً جدید در دنیای مورتال کمبت ، که توسط هنرمند رزمی لوئیس تان بازی می شود ، ملاقات می کنیم و او را به خاطر بدلکاری هایش به یاد می آوریم.

مورد دیگری که ممکن است طرفداران را کمی گیج کند وجود شخصیت های Cabal ، Nitara و Milina و همچنین Kung Lao است که خیلی زود با آن کنار خواهیم آمد. این همان چیزی است که نشان می دهد فیلم به بازی ، مدل مو و مدل مو وفادار نیست و داستان خودش را روایت می کند. این به دلیل توالی های درگیری خوبی که برای این شخصیت ها ساخته شده ، نمی تواند یک نکته منفی تلقی شود. گذشته از فیلمنامه ای که در بالا به آن اشاره شد و ایرادات آن ، جهت دهی قابل قبول است. با توجه به بودجه اندک و آشنایی من با تیم بازی Mortal Kombat ، فکر می کنم سیمون مک کوئید کارگردان خوبی بود و به عنوان اولین تجربه طولانی سینمایی خود توانست حس بازی را به فیلم برساند و صحنه های اکشن نیز قابل قبول بود. . بود.

موسیقی متن تمام تلاش خود را می کند تا احساسی حماسی و جنگی را ایجاد کند و به ساخت فضای مجموعه ترکیبی کمک کند و در کل ، به عنوان یک آلبوم موسیقی ، فیلم اکشن از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. آثار موزیکال قادر به برانگیختن احساسات دلخواه در هر لحظه از فیلم هستند و به تعبیری در خدمت جو قوی مک کوئید هستند و هضم و جذب روح فیلم می شوند. آلبوم موسیقی فیلم که ترکیبی از موسیقی شرقی و غربی است و از سازهایی مانند ویولن و طبل استفاده می کند ، با شور و هیجان فراوان مضمون حماسی و شرقی فضای سینما را منتقل می کند و برخی از آثار وی به اندازه کافی شنیدنی هستند که در خارج از دنیای سینما بازی می شوند. . گوش کنید و لذت ببرید.

نمی دانم چقدر با بازی های Mortal Kombat آشنا هستید و آنها را دنبال می کنید. طرح این سری بازی ها ، به ویژه در سری جدید آن ، دچار پیچ و تاب های خاصی شده است و بسیار غنی تر از گذشته است. اگر از طرفداران این مجموعه هستید و با بهترین و جدیدترین داستان های این فرانچایز آشنا هستید ، مطمئناً داستان ساده و سرراست فیلم برای شما جالب خواهد بود. خط داستانی فیلم و تمام سکانس های آن واقعاً شبیه فاجعه های سریع و پی در پی مورتال کمبت است. فرمول این است: یک سری دیالوگ ، سپس فشار دهید ، سپس دوباره فشار دهید ، یک سری دیالوگ و دوباره فشار دهید و البته ، خون را فراموش نکنید! اما در اینجا یک سوال دیگر وجود دارد: چه انتظاری از مورتال کمبت وجود دارد؟

سرانجام ، Mortal Kombat از بازی های نقش آفرینی از بازیگران کم حرفه ای استفاده می کند (اگرچه برخی از بازیگران ، از جمله لیو کانگ ، تا حدودی مصنوعی هستند) ، همراه با داستان پردازی متوسط ​​، ناهماهنگ ، همه گیر و جذاب. آلبوم موسیقی صوتی و حماسی عنوانی را ایجاد می کند که علی رغم برخی اشکالات در فرم و محتوای آن ، تماشایی و تا حدی تحسین برانگیز است و می توان گفت قابل مقایسه با دو فیلم قدیمی این مجموعه است. همچنین ، اکثر آثار سینمایی اقتباس شده از عناوین بازی های ویدیویی کیفیت بسیار بهتری دارند و تقریباً یک ساعت و 45 دقیقه طول می کشد.

این جذابیت و بی رحمی درجه یک Combat Combat با صحنه های جنگی بسیار خوب و جذاب و داستان پردازی است. یک فرد جذاب را تصور کنید طرفداران جدید و آشنا (و البته همزمان) مجموعه های تلویزیونی قدیمی و جدید.


انتقاد از سریال Ozark کمی زودرس است زیرا این سریال هنوز پخش می شود و هنوز تمام نشده است. Ozark چنان هیجان انگیز است که ما نمی خواهیم در مورد آن صحبت کنیم. Ozark یک سریال تلویزیونی جنایی آمریکایی است. توسط بیل دوبوا طراحی و توسط MediaWright Capital تولید شده است. ستاره سریال جیسون بیتمن است. این خلاصه ای از سری Ozark است. جیسون بیتمن در نقش یک برنامه ریز مالی به نام مارتی برد و لورا لینی در نقش همسرش وندی بازی می کند. مارتی پس از یک برنامه مشکوک پولشویی برای یک کارتل مواد مخدر مکزیکی ، به سرعت با خانواده اش که شامل یک دختر و پسر می شود ، از حومه شیکاگو به یک استراحتگاه تابستانی در اوزارکس ، میسوری می رود ، جایی که او به رئیس کارتل بدهی دارد.

انتقاد از سریال Ozark کمی زودرس است زیرا این سریال هنوز پخش می شود و هنوز تمام نشده است. Ozark چنان هیجان انگیز است که ما نمی خواهیم در مورد آن صحبت کنیم. Ozark یک سریال تلویزیونی جنایی آمریکایی است. توسط بیل دوبوا طراحی و توسط MediaWright Capital تولید شده است. ستاره سریال جیسون بیتمن است. این خلاصه ای از سری Ozark است. جیسون بیتمن در نقش یک برنامه ریز مالی به نام مارتی برد و لورا لینی در نقش همسرش وندی بازی می کند. مارتی پس از یک برنامه مشکوک پولشویی برای یک کارتل مواد مخدر مکزیکی ، به سرعت با خانواده اش که شامل یک دختر و پسر می شود ، از حومه شیکاگو به یک استراحتگاه تابستانی در اوزارکس ، میسوری می رود ، جایی که او به رئیس کارتل بدهی دارد.

اپیزود اول این مجموعه ، به عنوان اپیزود آغازین و آغازین ، یکی از قوی ترین ، مهیج ترین و نفس گیرترین تلاش ها در تمام مجموعه هایی است که من دیده ام. موسیقی ، سینما و سرعت وقایع اپیزود اول آنقدر برای شما جذاب است که فکر نمی کنم بتوانید لحظه ای به آن پشت کنید!

هنگام نقد و تحلیل نوار Ozark ، لازم است مقایسه ای بین رشته Ozark و رشته بد در بعضی از نقاط انجام دهیم. Ozarks اشتراکات بسیاری با Bad Breaking دارند که غیر قابل انکار است. این شباهت ها ، عمدی یا تصادفی ، اشاره به این واقعیت ندارد که فیلمنامه Ozark نسخه ای از Breaking Bad است. این برای کسانی که هر دو قسمت را دیده اند کاملاً واضح است.

داستان در مورد یک حسابدار ساده و ناب به نام مادر است که از طرف یک فرد عادی فردی بسیار آرام و عملی است (حدس می زنید ، شخصیت پردازی سریال کمی به یک شهرت بد متکی بود) ، اما بعد از آن در همان زمان او فهمید که مارتی احتمالاً یکی از حسابداران ارشد مسئول پولشویی پول کارتل بزرگ مواد مخدر (ناوارو) در آمریکا است!

برگردیم به جمله ای که در بالا ذکر شد: وندی مهمترین شخصیت این مجموعه است. این "شرور گرسنه ، وحشتناک ، لعنتی قدرتمند" (عبارتی که مارتی در مشاوره خانواده به وندی می گوید) چیست؟ به زبان ساده ، وندی چیست؟ و چرا ما او را با ترحم دوست داریم؟ وندی برای تمایل به کنترل در تمام نقاط (و البته به طور کلی مارتی) می جنگد. تمایل به مشاهده به منظور نامرئی بودن. تمایل به گرفتن بدون از دست دادن. این یک کهن الگو است. و در عین حال ، این یک موتور درام داستانی / سینمایی است که شخصیت های با استعداد و در عین حال فرودستی را می بیند که شایسته آن هستند. یک نمونه بسیار نزدیک از چنین مضمونی در سینما فیلم انگلی Bon Jong Ho است که در آن یک خانواده فقیر به طرز حیرت انگیزی احمق و یک خانواده ثروتمند شرم آور احمق هستند. ریش ها با هوش مثال زدنی خود (شارلوت در این ویژگی مطمئناً کمتر از سه مورد دیگر است) ، به ابزار دستی کارتل تبدیل شده اند که به قدرت ترسناک و کشنده آنها اعتماد می کنند.

Ozark یک سریال تاریک است. هم از نظر محتوا و هم از نظر فیلترهایی که برای نمایش آن استفاده می شود. سریال Oz در آرکانزاس و میسوری واقع شده است. محل فیلمبرداری این سریال شبیه شهرهای شمالی کشورمان است اما طرح رنگ خاکستری-آبی تصویر به هیچ وجه قابل توجه نیست. حتی وقتی جنگل انبوه Ozark از هلی کوپتر شلیک می شود ، تصاویر ترسناک است ، جذاب و زیبا نیست.

فصل های 2 و 3 این سریال به بلوغ کامل رسیده و شخصیت ها به شخصیت های ذاتی و کاریزماتیک تبدیل شده اند و شخصیت های جدید اضافه شده به سریال مانند پازل در جای خود گیر کرده و از حضور آنها لذت می برید.

فصل دوم Ozark بسیار تاریک و شدیدتر از فصل اول است. او با هیچ یک از شخصیت ها شوخی نمی کند و در هر قسمت برخلاف فصل اول شخصیت های اصلی به دلایل مختلف کشته می شوند. در این فصل اصلی ، مارتی با استفاده از همان ترفند و روش مسالمت آمیز و برنامه ریزی شده ، پولشویی را ترویج می دهد و تا حدی ، از قسمت هفتم ، وقتی کسی مرتکب قتلی می شود ، شخصیت او تغییر عجیبی پیدا می کند ، اما این تغییر مشابه است به والتر شخصیت وایت. شکستن سلسله مراتب بد نیست. از طرف دیگر همسرش وندی (با بازی لارا لینی) یک قدم جلوتر می رود تا مردم را در کنگره متقاعد کند. در این فصل ، مارتی و وندی بیشتر شبیه شخصیت های مکمل فرانک و کلر آندروود در مجموعه دیگری از Netflix به نام House of Dust هستند که تمام تلاش خود را برای رسیدن به اهداف خود انجام می دهند ، هر چند وندی خودسرانه این کار را می کند و از تهدیدها و موانع جلوگیری می کند. او سریع می فهمد. آنها در هر اقدامی با یکدیگر م می کنند ، برنامه خود را برنامه ریزی می کنند و قدم های محتاطانه برمی دارند. در فصل دوم چهره متفاوتی از فرزندان مارتی و وندی را می بینیم. دقیقاً مانند وندی و مارتی ، جونا و شارلوت نیز درگیر جرمی می شوند و برای اولین قدم های خود حساب های جعلی بانکی و حتی کتاب های عتیقه را از کتابخانه می ند. خانواده Byrd در این فصل به هیچ وجه یک خانواده قابل احترام و پاک نیستند و دروغ ، جنایت و رازداری در کل خانواده نفوذ می کند ، که حتی در آخرین قسمت ها خانواده را تا مرز فروپاشی پیش می برد.

هر وقت مسافران فکر می کنند روزی این سفر به پایان می رسد. اما پیش از آنها جاده کاملاً باز است. این کابوس وقتی بیشتر می شود که هر بار واحه هایی را در اطراف در می بینند ogis ، آنها برای استراحت در این ستگاهها کنار می روند و مسیر مرگ را به تعویق می اندازند ، اما وقتی به آنها نزدیک می شوند ، می فهمند آنچه می بینند سرابی بیش نیست. و مثل نفرین. هرکسی که از این طریق با آنها روبرو شود ، دچار مرگ خواهد شد. هیچ جاده فرعی وجود ندارد که تخریب یک طرفه را از جاده جدا کند. انتخاب بقا ، میل به زنده ماندن تنها انگیزه آنها برای ادامه راه است: جاده هنوز گسترده است ، شاید در نهایت به راهی برای نجات تبدیل شود.

رفتن به جنبه های بصری نمایش ؛ یکی از چیزهای جالب در مورد نمایش نحوه شروع هر قسمت است. ابتدا حرف "O" روی صفحه ظاهر می شود که اولین حرف از کلمه Ozark است و با دو خط به چهار قسمت تقسیم می شود و هر قسمت یک عنصر ، رویداد یا شی را نشان می دهد که قرار است با آن روبرو شویم. در این قسمت واقعاً مینیمالیستی ، زیبا و سریع ، بنابراین مجبور نیستید سریال را برای هر قسمت تبلیغ کنید. او زمان کمی برای ارائه هر قسمت دارد که واقعاً بی نظیر است و من در هیچ سریال دیگری ندیده ام.

در یک جمع بندی کلی از سری Ozark در مورد اینکه Ozark چگونه باید بگوید که اگر پولشویی موضوع مورد علاقه شما است یا مانند من ، شما چیز زیادی در مورد آن نمی دانید ، اگر می خواهید قسمت مهمی از جهان جنایتکاران را ببینید که کمتر پرداخت می شود و اگر برنامه های تلویزیونی ، سرگرم کننده و شدید را دوست دارید و بعد از همه ، اگر بازیگری بد را دوست دارید ، Ozark سریالی است که به دنبال آن بوده اید!


در مینی سریال ، معلم کیت مارا و نیک رابینسون نقش یک معلم و دانش آموز را در یک رابطه خطرناک بازی می کنند. قبل از پایان قسمت اول ، کلر ویلسون (کیت مارا) ، معلم انگلیسی دبیرستان انگلیسی از تگزاس ، به همسرش در مورد تدریس خصوصی در یک رستوران محلی با دانش آموز ساله اریک واکر ، دروغ می گوید. رابطه جنسی دورترین حد از برنامه درسی آنها است و به نظر می رسد در ابتدا کلر می تواند هورمون های آشکار و رویاهای جنسی ناخواسته آنها را جایگزین کند. اما همانطور که پسر را زیر بال خود می گیرد و در موقعیت های مختلف به او کمک می کند ، انکار جذابیت متقابل دشوارتر می شود و یادگیری به سرعت از کافه تریا به صندلی عقب اتومبیل او منتقل می شود. اضطراب کلر در ازدواج های راکد و درک نابالغ و ناامن اریک از مردانگی سمی و خطرناک است. آنها حتی در اوج اشتیاق خود می دانند که پایان بدی خواهد داشت و البته حق هم دارند. این بدون شک عشق ممنوع است.

در مینی سریال ، معلم کیت مارا و نیک رابینسون نقش یک معلم و دانش آموز را در یک رابطه خطرناک بازی می کنند. قبل از پایان قسمت اول ، کلر ویلسون (کیت مارا) ، معلم انگلیسی دبیرستان انگلیسی از تگزاس ، به همسرش در مورد تدریس خصوصی در یک رستوران محلی با دانش آموز ساله اریک واکر ، دروغ می گوید. رابطه جنسی دورترین حد از برنامه درسی آنها است و به نظر می رسد در ابتدا کلر می تواند هورمون های آشکار و رویاهای جنسی ناخواسته آنها را جایگزین کند. اما همانطور که پسر را زیر بال خود می گیرد و در موقعیت های مختلف به او کمک می کند ، انکار جذابیت متقابل دشوارتر می شود و یادگیری به سرعت از کافه تریا به صندلی عقب اتومبیل او منتقل می شود. اضطراب کلر در ازدواج های راکد و درک نابالغ و ناامن اریک از مردانگی سمی و خطرناک است. آنها حتی در اوج اشتیاق خود می دانند که پایان بدی خواهد داشت و البته حق هم دارند. این بدون شک عشق ممنوع است.

این مجموعه روابط بین معلم جوانی به نام کلر و دانش آموزی به نام اریک را با بازی نیک رابینسون بررسی می کند. فینال این سریال با پایان باز بیش از 10 سال و رابطه حل نشده بین دو شخصیت اصلی آن به پایان رسید که این سوال را در ذهن طرفداران ایجاد کرد که آیا داستان ادامه خواهد داشت یا خیر.

فیدل معتقد است که "معلم" با داستانهای دیگر درباره رابطه معلم و دانش آموز مانند "جیغ" و "ریوردیل" متفاوت است. این کارت ها وماً پیامدهای احساسی و قانونی چنین رابطه ای را برجسته نمی کنند. فیدل همچنین گفت: درگیر كردن مخاطب در فراز و نشیب های رابطه اریک و کلر س questionsالاتی را در رابطه با شکل ظاهری رابطه نادرست ایجاد می کند.

معلم در پایان کاراکتر اریک به کلر گفت که آنها باید با آنچه زودتر اتفاق افتاده بود کنار بیایند. اگرچه پایانی سریال فضای تولید یک فصل دوم را می گذارد ، اما این احتمال وجود دارد که پایان این سریال و نبود ادامه آن تنها راه درست و صادقانه پایان داستان باشد.

تقریباً نیمی از نمایش عواقب دردناکی را که دو دهه آینده با آن روبرو می شوند ، دراماتیک می کند. از نظر حقوقی ، یک معلم از نظر روانشناسی بیشتر دانش آموز است و همه در تلاشند بفهمند چه اتفاقی افتاده است و چگونه می توانند از شر رسوایی خلاص شوند و زندگی خود را از نو بسازند.

این دو قربانی بیش از حد درگیر مشکلات خود هستند - کلر شکایت دارد که با اولین پسری که با او خوابیده ازدواج کرده است (مت اشلی زاکرمن) ، در حالی که اریک احساس می کند باید برای مادر تنها خود ، سندی کار کند. (Ria Ingrid Kilstead) و برادران کوچکترش. این نمایش می خواهد ما را با گرمی که هر دو احساس می کنند مسحور کنیم ، بنابراین وقتی همه چیز خراب شد و آنها متوجه مسئولیت واقعی خود در همه اینها شدند ، درگیری ما تشدید خواهد شد.


داستان های دکتر دولیتل 100 ساله است و اولین بار در سال 1920 توسط هیو لافتینگ نوشته شده است. بیست سال بعد ، بیش از 12 جلد از تاریخچه این پزشک محبوب برای کودکان در سراسر جهان نوشته شده است. در این داستان ها دکتر دولیتل شخصی با روحیه و روان پریشی خاص بود که ش زندگی می کرد و توانایی گفتگو با حیوانات را داشت. در جلد دوم ، او كمك كمی پیدا كرد و با این پسر دنیا را گشت. آنها برای اهداف مختلفی سفر کردند (در یکی از کتاب ها ، حتی Dolittle به ماه سفر می کند و با گل ها و حیوانات فرازمینی آشنا می شود!)

داستان های دکتر دولیتل 100 ساله است و اولین بار در سال 1920 توسط هیو لافتینگ نوشته شده است. بیست سال بعد ، بیش از 12 جلد از تاریخچه این پزشک محبوب برای کودکان در سراسر جهان نوشته شده است. در این داستان ها دکتر دولیتل شخصی با روحیه و روان پریشی خاص بود که ش زندگی می کرد و توانایی گفتگو با حیوانات را داشت. در جلد دوم ، او كمك كمی پیدا كرد و با این پسر دنیا را گشت. آنها برای اهداف مختلفی سفر کردند (در یکی از کتاب ها ، حتی Dolittle به ماه سفر می کند و با گل ها و حیوانات فرازمینی آشنا می شود!)

دکتر جان دولیتل سالها از حیوانات مختلف پرستاری و معالجه کرده است. وی یک دامپزشک باتجربه است و سالها به او یاد داده است که با حیوانات صحبت کند. ملکه ویکتوریا (ملکه انگلیس) برای تشکر از خدماتش ، یک عمارت قدیمی به او داد که در آن به درمان حیوانات مختلف می پردازد. اما بعد از ناپدید شدن همسرش لیلی در اثر تصادف در دریا ، او تصمیم می گیرد درهای عمارت را برای همه ببندد و فقط با حیواناتی که قبلاً از آنها مراقبت کرده زندگی کند. او با ریش بلند و شرایط وحشتناک خود زندگی را ممنوع کرده و تمام وقت خود را با حیوانات می گذراند. اما زندگی آنطور پیش نمی رود. سالها بعد ، ملکه انگلیس بیمار می شود و دولیتل برای معالجه به قصر دعوت می شود. در ابتدا او دعوت را رد می کند ، اما وقتی متوجه شد پس از مرگ ملکه ، عمارت محل زندگی خود را از دست خواهد داد ، تصمیم می گیرد به قصر برود. بعداً می فهمید که بیماری ملکه توطئه برخی در قصر است و دولیتل برای نجات ملکه به گل های درخت افسانه ای عدن احتیاج دارد .

مدت زمان طولانی است که دولیتل در سینماهای آمریکا به نمایش عمومی در نمی آید و سایت های معتبر و محبوب بین المللی بررسی فیلم و سریال بررسی ها و امتیازات خود را در مورد فیلم منتشر می کنند. در ادامه مروری خواهیم داشت بر بررسی فیلم دولیتل از دیدگاه سایت های معروف جهان. اما قبل از آن می توانید خلاصه ای از تاریخچه فیلم را نیز بخوانید:

دکتر دولیتل به لطف توانایی های غیرمعمول خود قادر به گفتگو با حیوانات است (او صدای آنها را می فهمد و با تقلید از صدای آنها با حیوانات ارتباط برقرار می کند) و این موضوع کلی این فیلم است. طرح داستانی که قبلاً در فیلم های دیگری به همین نام دیده ایم ، فیلمی از دکتر دولیتل در سال 1967 است یا سه فیلم محصول سال 1998 به کارگردانی تحت عنوان "Doctor Dolittle" با بازی ادی مورفی و بدون شک بهترین اقتباس از دکتر دولیتل است. . او دولیتل را به دست آورد. فیلمی که از نظر طنز و خلق شخصیت های جالب بهترین اقتباس را دارد.

استودیو برای پاکسازی مشکلات از تلاش خود خارج شد ، اما درک فیلم Doctor Dolittle دشوار است ، وقتی حتی نمی توانید عقرب و قورباغه را تصور کنید.

رابرت داونی جونیور تصمیم گرفت نسخه دکتر اسکاتلندی خود از دکتر دولیتل را با نجوا و لهجه اسکاتلندی که قرار بود با زیرنویس دیده شود بخواند. در سایه فیلم جدیدش ، او به یک "نجوا با سگ" واقعی تبدیل می شود. این مهربانترین توصیف این کمدی ماجراجویی انیمیشن کودکان بی روح و بازی است که برای منحرف کردن مسئولیت یک ستاره سینما طراحی شده است. هم فیلم و هم صدا شامل بازیگران برنده اسکار هستند و بنابراین باید همه حیوانات از خرس قطبی یوشی با صدای جان سینا گرفته تا طوطی پل با صدای اما تامپسون وجود داشته باشد. صدای یک ستاره. (با کنایه)

اما آشناترین و مشهورترین اقتباس این مجموعه در سال 1998 بود ، زمانی که ادی مورفی نقش دکتر دولیتل را بر عهده گرفت و توانست فیلم را به یک سریال تبدیل کند. چند سال بعد قسمت دوم Doolittle منتشر شد و به دلیل اینکه فروش آن بسیار کمتر از فیلم اول بود ، دنباله آن بحث برانگیز بود. در هر صورت ، استودیوی فاکس قرن بیستم بیکار ننشست و از پتانسیل شخصیت من ، دوروتی دوچر ، برای خلق دنباله استفاده کرد. سه فیلم با این شخصیت ساخته شده است (با اجرای كایلا پرات) و سرانجام پرونده مجموعه فیلم های دکتر دولیتل در سال 2009 با انتشار نسخه پنجم و نقدهای بسیار منفی درباره آن بسته شد.

فیلم جدید به سختی با هیچ یک از دوازده جلد دولیتل مطابقت ندارد و به جز شخصیت های اصلی (دولیتل و دستیار نوجوانش و البته ملکه انگلیس و سریال حیوانات) هیچ ارتباطی با منبع ادبی او ندارد. این البته با زمان بندی تاریخی روایت فیلم (دهه 1920) جبران می شود و خوشبختانه برای اولین بار در دوره ای که کتاب در حال انجام است ، به Dolittle گفته می شود. دولیتل پزشکی است که می تواند با حیوانات صحبت کند ، حرفه آنها را بشنود و به زبان آنها صحبت کند. این توانایی خدادادی لقب وی را به عنوان یکی از بهترین پزشکان انگلیس بدست آورد و ملکه در حال آماده سازی کاخی مجلل برای وی و همسرش برای ادامه تحقیقات است. وقتی همسر دولیتل در یک سفر ماجراجویی می میرد ، این پزشک عجیب منزوی می شود و تصمیم می گیرد درهای قصر را به روی همه ببندد و در انزوا و تنهایی زندگی کند.

d با حیواناتی که تاکنون نگهداری کرده است.

وقایع مهم بسیار سطحی نشان داده می شوند و رویدادهای بی فایده با رنگ های روشن و براق به تصویر کشیده می شوند. این باعث می شود فیلم بعد از مدتی برای بیننده بسیار کسل کننده باشد و داستان و شخصیت ها از دست مخاطب خارج شود.

وقایع فیلمنامه بدون عمق انجام می شود. حتی شخصیت وجود ندارد. عناوین برای بیننده قابل قبول نیست ، مانند پسری به نام تامی (با بازی هری کولت) که در ابتدای فیلم وارد داستان می شود و ناگهان به داستان های دولیتل و بعداً خودش کشیده می شود. حرف حیوانات را می فهمد! گویی بلافاصله به او هدیه داده اند!


تاج برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول زن درام 2017 و جایزه کلر فوی بهترین بازیگر نقش اول زن ، تاج اولی های ملکه الیزابت دوم بریتانیا را پوشش می دهد.

تاج برنده جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر نقش اول زن درام 2017 و جایزه کلر فوی بهترین بازیگر نقش اول زن ، تاج اولی های ملکه الیزابت دوم بریتانیا را پوشش می دهد.

در اولین قسمت های این مجموعه ، بینندگان با حوادثی که منجر به تولد ملکه الیزابت دوم شد ، آشنا می شوند که با حضور پادشاه جورج ششم (با بازی جرد هریس) نیز همراه است. سپس مشاهیر معاصر انگلیس مانند وینس چرچیل که رابطه آنها با ملکه و تصمیماتی که می گیرد منجر به وقایع زیادی می شود.

کرونا یک سریال درام تلویزیونی است که توسط پیتر مورگان ایجاد شده و توسط نتفلیکس توسط Leftbank Pictures و Sony Pictures تولید شده است. این مجموعه داستان "ملکه الیزابت دوم" انگلیس را روایت می کند. فصل اول شامل 10 قسمت یک ساعته است که از 4 نوامبر 2016 پخش شد. به دنبال استقبال خوب بینندگان از این سریال و همچنین تحسین منتقدان ، فصل دوم این سریال در ماه دسامبر پخش شد. 2017 نوامبر

در زمان ملکه الیزابت دوم اتفاقات زیادی افتاد. هشت بازیکن منچستر یونایتد در یک سانحه هوایی در مونیخ ، ترور رئیس جمهور کندی ، ترور ، اعتصاب معدنچیان ، استعفای نیکسون ، قدرت گرفتن مارگارت تاچر ، جنگ ویتنام ، ظهور طالبان و بسیاری از تاریخ معاصر انگلیس و جهان جان خود را از دست دادند. به طور کلی این زندگی آشفته و پر جنب و جوش آغاز دوره جدیدی از زندگی خانواده سلطنتی است که در مجموعه تلویزیونی "تاج" و در فصل اول آن روزهای ابتدایی الیزابت دوم به تصویر کشیده شده است.

فصل چهارم The Crown از سال 1979 با انتخاب اولین نخست وزیر زن انگلیس آغاز می شود. وقتی خبر پر از نیتی ایرلندی است. وقتی شاهزاده چار (جاش اوکانر) تنها 30 سال دارد ، به طور فزاینده ای مجبور به ازدواج می شود.

تاج در سال 1990 در میان بن بست وارث تاج و تخت به پایان می رسد. جلسات مارگارت تاچر (جیلیان اندرسون) و رویارویی او با ملکه الیزابت (اولیویا کلمن) از بهترین لحظات فصل چهارم این مجموعه است.

او با نوشتن فیلمنامه شتاب در مورد شخصیت های واقعی در اوج مسابقات اتومبیلرانی ، نشان داد که وی در روایت های تاریخی مربوط به زندگی تمداران تخصص ندارد و شخصیت های دیگر - در اینجا در ورزش - نیز به او علاقه مند هستند. گرچه شتاب چندان مورد استقبال قرار نگرفت ، اما مورگان با دو فیلمنامه فراست / نیکسون و کوئین نامزد جایزه اسکار شد و برای فیلم دوم یک گلدن گلوب دریافت کرد.

تاج یک مجموعه تلویزیونی بریتانیایی است که در فضای سریال کلاسیک IT و BBC قرار دارد و نزدیک ترین آن Downton Abbey است. مجموعه هایی که قبل و بعد از جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد و برای نمایش دوران پر زرق و برق و کلاسیک اما مرده و تمام شده این کشور طراحی شده اند. دورانی که کشور هنوز تحت سلطه سلطنت بود. هنگامی که کشور هنوز به دو گروه ارباب و ثروتمندان و سرمایه داران تقسیم شده بود ، که در کاخ ها و عمارت های بزرگ در وسط دشتهای وسیع زندگی می کردند ، و دهقانان و خادمان آنها که برای آنها کار می کردند. تنها تفاوت در این است که تاج شخصیت های تاریخی را به رهبری ملکه الیزابت دوم برای روایت خود انتخاب کرده است و این مجموعه در واقع داستان دوران سلطنت او را روایت می کند ، از نحوه ناگهانی به سلطنت رسیدن تا آنچه در این دوره برای او اتفاق افتاد. می شود. ظاهراً این سریال شصت قسمت دارد که الیزابت تا پیری در آن به تصویر کشیده می شود. با این حال ، در فصل اول ، معمولاً شخصیت الیزابت و اولین قدم های او در حمایت از بار سنگینی که بر دوش او است ، معرفی می شود. شایان ذکر است که ممکن است با نام ملکه الیزابت دوم آشنایی نداشته باشید ، اما این کار را می کنید. این همان پیرزن صورتی و سفید است که اکنون ملکه انگلیس نامیده می شود و احتمالاً او را در تلویزیون دیده اید.


بادیگارد همسر قاتل دنباله فیلم اکشن کمدی کلیشه ای است که فاقد اصالت است. ما باید قدردان حضور سلما هایک باشیم. چون او حداقل به فیلم طعم می داد.

بادیگارد همسر قاتل دنباله فیلم اکشن کمدی کلیشه ای است که فاقد اصالت است. ما باید قدردان حضور سلما هایک باشیم. چون او حداقل به فیلم طعم می داد.

برای گیمرهای قدیمی که با کنسول های Xbox ، PlayStation2 ، Xbox 360 و PlayStation3 سر و کار داشته اند ، کلمه Hitman چیز عجیبی نیست و آنها با کار شریف این افراد در بازی Hitman آشنا هستند. هیتمن هیچ معادل فارسی مستقیمی ندارد. در اصلاحات ، افرادی که برای کشتن شخصی از شخص یا سازمانی پول می گیرند ، هیتمن نامیده می شوند. به عبارت دیگر ، وظیفه هیتمن کشتن شخصی است که دستور را اجرا کرده است و برای انجام این مأموریت ، وی باید به تجهیزات و مهارت های حرفه ای یک آدمکش مجهز باشد.

بادیگارد همسر هیتمن بار دیگر دو نفر از کشنده ترین مزدوران جهان ، مایکل برایس و داریوش کینکیده را در یک مأموریت بسیار خطرناک گرد هم می آورد. مایکل برایس که هنوز بدون مجوز و تحت نظارت مشغول کار روی این فیلم است ، بار دیگر توسط همسر بسیار ظالم داریوش کینکاید و یکی از معروف ترین ان بین المللی به نام سونیا کینکاید مجبور به ماجراهای بسیار خطرناکی می شود. آنها به زودی خود را درگیر یک توطئه جهانی می کنند که توسط یک مرد بسیار قدرتمند ، دیوانه و انتقام جویانه در صدد نابودی اروپا است.

با اکران فیلم Guardian Hitman در سال 2017 ، خود پاتریک هیوز فیلم نسبتاً جدیدی را کارگردانی کرد که در آن فیلم های اکشن کمدی قبل از او و البته استفاده از عناصر کنایه محور بود که در نتیجه فیلم سرگرم کننده شد. فیلمی با روحیه ای بی خیال. اما اکنون دنباله فیلمی است که از نظر اندازه و بودجه بزرگتر و بلندتر از قسمت اول است ، اما برش به وضوح یک اثر ضعیف تر است. می توانید حدود 100 دقیقه لبخند بزنید ، اما بعد از آن ، به یاد ماندنی ترین صحنه همان چیزی است که سه شنبه گذشته برای ناهار خوردید.

از لحظه شروع تماشای The Hitman's Bodyguard ، خود را در مقابل یک مدل ، یک فیلم سرگرم کننده و دوست داشتنی خواهید دید. فیلمی که به بهانه انجام کارهای مهمی از قبیل توصیف و معرفی داستان ، هیچ بخشی از روایت خود را به لحظاتی خسته کننده تبدیل نمی کند و همیشه بر روی اهداف فردی خود تمرکز می کند ، چشم بیننده را به خود جلب کرده و یک لذت بزرگ دو ساعته را به آنها ارائه می دهد . ساخته شده توسط پاتریک هیوز برای بازی اعتیاد آور نقش آفرینی آن ، بدون داشتن فیلمنامه عالی یا ایده پردازی خاص ، همه آنچه را که برای روایت آن لازم است به دست می آورد و رسماً به یکی از بهترین فیلم های پرفروش تاریخ تبدیل می شود. در ماه های اخیر منتشر شده است. این فیلم داستانی را روایت می کند که در چند جمله خلاصه می شود: یک رهبر شیطانی به نام ولادیسلاو دوکوویچ (گری اولدمن) ، یکی از خطرناک ترین دیکتاتورهای جهان ، به دلیل شکایت از برخی از هموطنانش که دیده اند به محاکمه کشیده می شود جنایات بی پایان او و تنها شاهد زنده مانده ای که می تواند محکومیت خود را قبل از آزادی از دادگاه تأیید کند ، قتل حرفه ای ساموئل ال جکسون است که نقش مهمی دارد! آن را در کنار رایان رینولدز قرار دهید ، که از این پس تنها کسی است که در راه دربار است و جهان دشمن با انواع سلاح ها که همیشه از زمین و هوا در مقابل آنها ظاهر می شود تا بفهمد این داستان ساده چیست " محافظ آدمکش "است. بدون کوچکترین ایده ای ، او دقیقه های سرگرم کننده خود را بیرون کشید.

در نتیجه آیا The Assassin's Wife Bodyguard فیلم خوبی است؟! قطعا نه. اما این یک بازی اکشن کارتونی احمقانه است که سعی می کند با تکیه بر سه شخصیت اصلی و یک کلیشه کلیشه تمیز خودش را سرگرم کند. بنابراین جکسون و رینولدز شیمی بزرگ خود را از اولین فیلم تا این فیلم ادامه می دهند. و افزودن سونیا به سلما هایک به این فرمول نیز کمک می کند. بنابراین ، The Assassin's Wife Defender هرگز کسل کننده نیست ، اما در واقع هیچ تفاوتی با دیگر فیلم های کمدی اکشن ندارد.


نمایش A Quiet Place در سال 20 برای طرفداران ژانر وحشت و هیولا غافلگیر کننده بود. دلیل این شگفتی این بود که هیچ کس انتظار نداشت که جان کراسینسکی چنین قطعه گیرنده ، واقعاً وحشتناک و آزاردهنده ای را ببیند. او به عنوان یک فیلمساز با تجربه کمی در کار با ژانرهای مختلف ، عنوان قدرتمندی را از لحظات ویرانگر اولیه فیلم خود تا پایان احساسی نهایی آن خلق کرد. بنابراین از آن زمان ، مخاطب این سوال را ترک نکرده است ، آیا او قادر به تکرار این حرکت است یا خیر؟! و اکنون که قسمت دوم مکان آرام را نشان می دهد ، به این سوال پاسخ داده شده است که آیا او می تواند دوباره این کار را انجام دهد؟

نمایش A Quiet Place در سال 20 برای طرفداران ژانر وحشت و هیولا غافلگیر کننده بود. دلیل این شگفتی این بود که هیچ کس انتظار نداشت که جان کراسینسکی چنین قطعه گیرنده ، واقعاً وحشتناک و آزاردهنده ای را ببیند. او به عنوان یک فیلمساز با تجربه کمی در کار با ژانرهای مختلف ، عنوان قدرتمندی را از لحظات ویرانگر اولیه فیلم خود تا پایان احساسی نهایی آن خلق کرد. بنابراین از آن زمان ، مخاطب این سوال را ترک نکرده است ، آیا او قادر به تکرار این حرکت است یا خیر؟! و اکنون که قسمت دوم مکان آرام را نشان می دهد ، به این سوال پاسخ داده شده است که آیا او می تواند دوباره این کار را انجام دهد؟

خانواده ابوت که مجبور به مهاجرت از مزرعه خانوادگی ویران شده خود شدند ، بدون امید زیاد راهی جاده شدند. شاید دوستان آن طرف منتظر آن آتش های سیگنالی باشند که هر شب می سوزند. آنها مدت طولانی در مسیرهای شنی پیاده روی می کردند ، که به دلیل نرمی ، به آنها اجازه می داد آرام و با خیال راحت راه بروند.

آنها احتمالاً نمی دانند که در پایان مسیر چه چیزی پیدا می کنند. و هنگامی که در پایان آنها متوجه می شوند که چه کسی منتظر آنهاست ، باید با مسائل جدیدی دست و پنجه نرم کنند.

کراسینسکی برای جلوگیری از رتبه بندی محدودتر ، خونریزی را به حداقل می رساند ، اما حتی اگر وحشت قسمت دوم به خصوص خونین نباشد ، بازهم خونین است. همانند فیلم 20 ، سکوت با صدا پر می شود تا تنش به حداکثر برسد و استفاده از این روش ، به ویژه در ریتم ساختار فیلم ، با قسمت دوم فیلم ، مکانی آرام ، مطابقت دارد.

قسمت اول فیلم Silent Place ، که تنها فیلم کاملاً اصلی در بین 20 کتاب پرفروش سال 20 بود ، در خالص ترین ، بدوی ترین و جدی ترین تعاریف یکی از بهترین نمایندگان اخیر سینما بود: از فیلم نامه ای پیشگامانه. به عنصر صدا ، فوری ترین عامل وحشت است. او بی رحمانه ترین مهاجم شخصیت های خود شد ، به جای اینکه یک روایت کاملاً اقتصادی ، بصری و ارگانیک باشد که مخالفت بیننده را برانگیزد ، در معابد شخصیت هایش خرد کردن یک برگ خشک یا سنگریزه ریختن بر روی اسلحه های مشخص شده را تحسین می کند. ساکت باش. دنیای آنها را تغییر داد.

اولین چیزی که در مورد A Quiet Place Part 2 می توان گفت این است که این فیلم تفاوت زیادی با فیلم اول دارد. البته این اختلاف منفی نیست. فیلم اول در سکوت خودش رونق گرفت و جهان را از منظر یک شخصیت ریگان نشان داد و با استفاده از سکوت فضایی را ایجاد کرد که در آن اگر هیولا شما را با صدای بلند ذرت بو داده بجوید ، شما را خواهد خورد. این قسمت اکنون صدای بیشتری را ارائه می دهد ، با این تفاوت که ریگان هنوز شخصیت اصلی داستان است ، اما با معرفی شخصیت های بیشتر ، استفاده از صدا و گفتار برای فیلم اهمیت بیشتری نسبت به قبل پیدا می کند.

در قسمت دوم دنباله فیلم Silent Place ، البته کرازینسکی فراموش نکرد که چه چیزی آنتاگونیست های بیگانه را بسیار ترسناک و غیرقابل پیش بینی کرده است. شنوایی تیزبین و ناخوشایند آنها.

چرخش جزئی هنوز هم با وحشت منحصر به فرد خود ، تنش داخلی هنگام مشاهده شخصی که می تواند کوچکترین صدا را داشته باشد ، همراه است. اما در شخصیت های کرازینسکی ، به ویژه ریگان ، دختر یک خانواده ناشنوا و نترس ، که برای نجات خانواده و جهان خود راهی سفری می شود که فقط پدر خودش جرات آن را دارد ، یک نگرانی خاص نیز وجود دارد.

اما جدی ترین نکته در مورد این فیلم ریگان است. ریگان ، تحت فشار پدر گذشته خود و نیاز به حمایت از خانواده اش ، خودش راه می رود و توانایی محافظت از خود ، یافتن ایمنی و فشار به تازه وارد (مورفی) برای مبارزه با هیولاها و خودش را دارد. با افتخار بیرون بیای

در حقیقت ، سیموندز کنترل همه چیز را در فیلم به دست می گیرد و از همه کسانی که علیه او بازی می کنند ، برتری دارد. او قوی است. او بی رحم است و به خودش اطمینان دارد. در ریگان ، نقش لی ، شخصیت کرازینسکی قابل توجه است.


Control z در گروه سریال های نمایشی و نوجوان قرار دارد. این مجموعه محصولی مکزیکی است که توسط کارلوس کوئینتانیلا ساکار ، آدریانا پلوسی و میگوئل مورنو تولید شده و توسط استودیو Lemon برای Netflix تولید شده است. اولین فصل کنترل Z در هشت قسمت 35 دقیقه ای برای بیننده نمایش داده می شود. در 23 ژوئن 2016 ، اولین فصل این سریال کاملاً از شبکه نتفلیکس پخش شد و به دلیل استقبال خوب ، برای فصل دوم تمدید شد.

Control z در گروه سریال های نمایشی و نوجوان قرار دارد. این مجموعه محصولی مکزیکی است که توسط کارلوس کوئینتانیلا ساکار ، آدریانا پلوسی و میگوئل مورنو تولید شده و توسط استودیو Lemon برای Netflix تولید شده است. اولین فصل کنترل Z در هشت قسمت 35 دقیقه ای برای بیننده نمایش داده می شود. در 23 ژوئن 2016 ، اولین فصل این سریال کاملاً از شبکه نتفلیکس پخش شد و به دلیل استقبال خوب ، برای فصل دوم تمدید شد.

مدتی پیش ، به پیشنهاد Netflix ، مجموعه تلویزیونی مکزیکی Ingobernable را راه اندازی کردم. این سریال در طرح خود بسیار عالی بود ، اما در میانه داستان به دلیل بازی ضعیف و غوطه وری کارگردان در طرح ، عملاً به یک فیلم تمام عیار هندی تبدیل شد و این دلایل من را مجاب کرد که سریال را نیمه تمام بگذارم. و خاطره خوبی از سریال داشته باشید. من به مکزیکی فکر نمی کنم ، اما اگر اعتیاد عجیبی به غریبه ها داشته باشم چه باید بکنم! Control Z یک نمایش واقعا خوب بود ، یک نسخه مکزیکی از شرلوک ، که در آن تکنیک فیلمبرداری و استفاده از جلوه های ویژه آن را بسیار جذاب کرده است. از طرف دیگر فضای نوجوانی داستان باعث می شود احساس خوبی داشته باشید. مدت زمان کوتاه هر قسمت و ریتم سریع داستان مانع از تعیین نتیجه بیننده نمی شود و فضای مرموزی که دارد به شما می گوید. از طرف دیگر زبان اسپانیایی داستان بسیار خوب است و زیرنویس فارسی بدون کوچکترین سانسوری کار می کند. شده است یکی از جنبه های حاشیه ای این مجموعه ، به اصطلاح ، مکان مدرسه است. مدرسه ای که این سریال در آن فیلمبرداری شده بسیاری از مدارس است !! یا من با زیبایی بصری و تجهیزات مدرسه آشنا نیستم ، یا واقعاً از دنیا خیلی عقب هستم. حالا خود شما می بینید و می فهمید که من در مورد چه چیزی صحبت می کنم. این سریال یکی از مواردی است که شما را بسیار سرگرم می کند ، این اصطلاحاً ذرت بو داده است! شما باید چیپس ، پفک و دانه ها را زیر بازوی خود قرار دهید و از آن مراقبت کنید .

خلاصه:

در یک تجمع دانشجویی در مدرسه ملی مکزیک ، یک هکر ناشناخته راز یک دانش آموز را برای دانش آموز دیگر فاش می کند. این افشاگری موجب رنجش عمیق دانشجویان می شود و مشکلات زیادی را برای انتقام از یکدیگر ایجاد می کند. سپس راوی به حریم خصوصی و اسرار دانش آموزان دیگر می رود و این موارد منجر به شکل گیری حوادث ناگوار زیر می شود. سوفیا هررا یک دانش آموز بسیار دقیق ، باهوش و درونگرا است که به ویژه علاقه مند به یافتن یک هکر مدرسه است و این همان چیزی است که وقایع سریال را تعریف می کند و داستان های هیجان انگیزی را ایجاد می کند .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

....مریمانه های من مشاوره آموزش تحقیق اجرا در حوزه مدیریت، بازاریابی، ارتباطات، فروش، برند، تبلیغات devloper98 l0vebook سامی یوسفی گلعذانی دنیای جنگ ستارگان دانلود آهنگ جدید faraazamini مطالب اینترنتی pcrayaneht